1- شیطان : شیطان همه ی کارهایی را که برای خدا باشد حتی یک سلام دادن را در نظر انسان سخت و سنگین جلوه می دهد .چه رسد به نماز ( دوساعت تماشای فوتبال با دلهره که تیمشان می برد یا نه با تمام مقدمات و موخراتش خیلی آسانتر جلوه می دهد تا چهار رکعت نماز که فوقش 5 دقیقه طول می کشد و چه رسد به نماز مستحبی آنهم نماز شب که از کمتر عباداتی است که به ریا آلوده است که چقدر شیطان مانع می تراشد .
2- غذای حرام : شیخ عباس قمی نقل می کند : روزی برای انجام کاری به همدان مسافرات کردم و در آنجا مهمان یکی از معتمدین بودم . شب صاحب خانه گفت : امشب در منزل یکی از آشنایان برای شام دعوت دارم و خواهش کرد که من هم با او بروم . من از رفتن خوداری کردم . اصرار داشت که آمدن تو موجب سر بلندی من خواهد بود و چنین و چنان تا اینکه من در رودر واسی قرار گرفته و با او رفتم . آن شب بر خلاف سایر روزها که با شادابی قبل از اذان صبح به نماز شب بیدار می شدم ، نه تنها برای نمازشب بیدار نشدم بلکه وقتی بیدار شدم دیدم به طلوع آفتاب چندان باقی نمانده که بزور نماز صبح را ادا کردم . وقتی صاحب خانه آمد در باره شغل آن کسی که شام را مهمانش بودیم پرسیدم . گفت : بانک بعد از ظهر است ( رباخوار است ) . اثر آن تا جائی بود که ازآن روز تا چهل شب توفیق خواندن نماز شب را بدست نیاوردم .
3- ارتکاب و تکرار گناهان
از امام جعفر صادق (ع) روایت شده : مردی که دروغ می گوید توفیق نمازشب را از دست می دهد و بر اثر محرومیت از نماز شب از روزی بی بهره می گردد .
حضرت علی (ع) در پاسخ مردی که گفت : من از نماز شب محروم شده ام فرمودند : « تو بر اثر کثرت گناهان از نماز شب محروم می شوی»
4- پرخوری : پرخوری سبب پرنوشی شده و آن دو دست بدست هم داده و پرخوابی را بوجود میآورند . ودر نتیجه پر خوابی شبخیزی را از دست انسان می گیرد. از نصایح لقمان است به پسرش که می گفت : « فرزند عزیزم وقتی معده پرشد فکر می خوابد و زبان حکمت بازمی ایستد در نتیجه بدن از عبادت باز می نشیند .
عارف معروف جبعلی خیاط(نکوگویان ) گوید : روزی در جلسه ای که در منزل یکی از دوستان برگزار شده بود قبل از صخبت احساس ضعف کردم و قدری نان خواستم . صاحب خانه نصف نان آورد و من آن را خوردم . شب بعدش دیدم حجابی بین من و ائمه قرار گرفته وقتی علّت را پرسیدم گفتند : نصف نانی را که آورده بودند و خوردی ضعفت بر طرف شد چرا نصف بعدی را خوردی؟
5 – بعضی از مصائب دنیوی بر اثر ترک نماز :
جناب شیخ حسنعلی اصفهانی[1] گوید : در عمرم فقط یک روز نماز صبحم به قضا رفت . شب آن روز پسربچه ای داشتم که آن روز از دنیا رفت سحر گاه به من گفتند که این رنج و فقدان را بعلت فوت نماز صبح مستحق شده ای . اکنون اگر شبی تهجّدم (نماز شب ) ترک گردد ،صبح آن روز انتظار بلایی می کشم .[2]
6- اثر غذای شبه ناک :
خوردن غذای شبه ناک و نیز خوردن غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد ، هرچند جایز است ؛ ولی انسان را از نظر روحی و معنوی مریض و از عبادات محروم و یا سبب سلب توفیق می شود[3] .
7- مجالست با هل غفلت : کثرت مجالس با اهل غفلت ، مزید قساوت و تاریکی قلب و هراس و دوری کردن از عبادت و زیارت است . از این جهت است که احوال حسن? حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت ها ، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان به سوء حال و نقصان مبدّل می شوند . پس مجالست با ضعیف الایمان در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها سبب می شود که نه اتنها ملکات حسنه ی خود را از دست بدهد بلکه اخلاق فاسده ی آنها را یاد بگیرد .
[1] شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی از عرفای بنام معاصر که در صحن مطهر امام رضا (ع) مدفون است .
[2] - نشان از بی نشانها ج ا ص 31
[3] - 700 نکته ص 253
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود ازشعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلّی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند .
بعد از این روی من و آینه ی وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
خدا در آیه های 16 و 17 سوره ی سجده می فرماید : «آنهائیکه شب از خواب بر می خیزند و از روی ترس از خدا و یا به امید ثواب ، خدا را می خوانند و از آنچه به آنها روزی داده ایم در راه خدا انفاق می کنند ، هیچ کس نمی داند که چه پاداشی برای آنها در عالم غیب برایش ذخیره میشود»
آیا آنان که از خواب شیرین شب می گذرند و اظهار بندگی برای خدا می کنند با آنان که از استراحت دنیوی نمی کاهند یکسان خواهند بود ؟ هیچ عقل سلیمی برابری آن دو را باور نمی کند .
امام جعفر صادق (ع) می فرماید : در قرآن برای هر کار نیکی که انجام می دهد پاداشی است مگر «نماز شب » که خداوند از آن نظر که پاداش آن در نزد خدا بسیار بزرگ بوده بیان نفرموده .
حضرت امام حسن عسگری (ع) می فرماید : «برای رسیدن به قرب الله سفر و سیری است که جز با مرکب شب امکان ندارد »
امام سجاد (ع) می فرماید : چون شب زنده داران با خدای خویش خلوت می کنند . پس خداوند از نور معنوی خود بر چهره ی آنها می پوشاند .
عارف نامی ملا حسینقلی همدانی استاد جناب آقای قاضی گوید : تمام کسانی که در مقامات دین به جایی رسیده اند همه از شب خیزان بوده اند و کسی غیر از آنها دیده نشده است [1].
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به نقل از حدیثی ازحضرت علی (ع) می فرماید : کسی که یک دهم شب را با اخلاص نماز گذارد خداوند به اندازه ی دانه و برگ درختان و گیاهانی که در آن شب روییده اند برای او پاداش می نویسد .
یکی از علمای بزرگ وقتی به احتزار افتاده بود زیاد به فرزندانش تأکید می کرد که نماز شب بخوانند . علت تأکید بسیار او را به نماز شب پرسیدند . گفت : من که از مال دنیا چیزی ندارم که به آنها به ارث گذارم و آخرت هم خدا می داند ولی از خواندن نماز شب چیز هایی برایم روشن شده و می دانم که عاید انسان می شود که هم برای دنیا و هم برای آخرت انسان کافیست بدانجهت است که تأکید می کنم نماز شب بخواند .
از سفارشات مرحوم سید علی قاضی به علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان بود که می گفتند : «پسرم اگر دنیا می خواهی نماز شب بخوان و اگر آخرت هم می خواهی نماز شب بخوان . و در جای دیگر گوید : «هرکس نماز شب بخواند و از نظر روزی در مضیقه باشد تُف بر صورت من بکند (و بنا به روایتی می گفتند : لعنت بر من کند )
در روایت از قول مرحوم سید علی قاضی آمده : «هرکس نماز شب بخواند و در روز بگوید که گرسنه هستم و یا غذا و روزی ندارم او را تکذیب کنید .[2]
نظر یکی از عرفا بر این است که هر کسی نزدیکی های صبح بیدار شود و دست رویش را شسته و در انتظار اذان صبح باشد تا بعد از اذان نماز صبحش را در اول وقت خواند و چای درست کند و بخورد نوعی عبادت است و برایش پاداش وجود دارد .
شیخ حیدر آملی گوید : با علی همسایه باش و از هیچ پیش آمدی نهراس ، چون در آن هنگام که زره بر تن کردی ، نباید از نیزه بترسی . حال اگر توانستی با سحر خیزان همراه شوی هیچ غم و غصه ای نخواهی داشت چه سر دسته ی سحر خیزان پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی اطهار هستند حافظ نیز در این مورد گوید :
همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود
که زبند غم ایام نجاتم دادند
چنانکه قبلاً اشاره شده برای عاشقی ضمیره لازم است ، برای راز و نیاز شبانه هم توفیق لازم است و لازمه مقدماتی است که اگر توفیق باشد در آینده به آن پرداخت خواهد شد.
سوز دل اشک روان آه سحر ناله ی شب
این همه از نظر لطف شما می بینم
شاید یکی گوید که برای اشک و آه و ... چه توفیقی ؟ ولی آن هم توفیق می خواهد . دوستی که زمانی به تذهیب نفس دست زده بود ، حکایت می کرد : شبی در شمال تهران در خانه ای شمالی در اتاقی بصورت گروهی خوابیده بودیم . نیمه شب تنها برای تهجد از خواب بیدار شدم . در سجده یک مرتبه متوجه شدم که به اصطلاح یک روده ی راست در شکم ندارم و چون دست خالی خود را مشاهده کرده و احساس عجز و ناتوانی خود را دیدم چنان بغض و اشگی توأم با شعف و خوشحالی از اینکه قبل از فوت وقت یک بار پرونده ام را دیدم بر من مستولی شد که نه می توانستم با صدای بلند های های بگریم که همه را از خواب بیدار می کردم و نه می توانستم خود را نگهدارم که از بغض داشتم خفه می شدم به هر ترتیبی بود نماز را به پایان رساندم که شعر حافظ یادم آمد که :
در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
حالا دهها سال است که از آن واقعه می گذرد به همه ی شیرینی ها و تلخی هایی که در زندگی روزمره برای انسان پیش می آید ، هنوز حلاوت و شیرینی آن تهجد از کامم نرفته است .
اگر راز و نیاز شبانه تو ام با تذهیب نفس و خلوص نیت انجام گیرد می رساند انسان را که باید برساند و اگر انسان به جایی نرسد بداند که کارش در جایی می لنگد . نماز یومیه که خداوند در آیه ی 45 سوره ی عنکبوت می فرماید : «ان الصلواه تنهی عن الفحشاء والمنکر » همانا نماز انسان را از کار های زشت باز می دارد و وعده ی خداوند حق است و تخلف نمی پذیرد [3]. و کسی که نماز می خواند و کار های منکر را نیز انجام می دهد یعنی او نماز نمی خواند بلکه نماز را به سخره گرفته و ادای نماز خوان ها را در می آورد . برای چنین نماز و شب بیداری حافظ گوید :
زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
یعنی وقتی که زاهد در عمل زهد نمی ورزد شب زنده دار هم به معنویتی نمی رسد . هر دو هم نماز زاهد و هم شب زنداری حافظ ( خود را بصورت استعار و تواضع بکار برده ) حقیقی و از روی صدق نیستند.
[1] - اسرار الصلواه ص 293
[2] - صدای سخن عشق ، حامد اسلام جو، ص 77
[3] - آل عمران آیه ی های 9 و 194 – رعد آیه ی 31 – زمر آیه ی 20
هر کسی در طا عتی بگریختند خویشتن را مخلصی انگیختند
تو برو در سای? عاقل گریز تا رهی زآن دشمن پنهان ستیز
از همه طا عات اینت بهتر است سبق یابی بر هر آن سابق که هست
چون گرفتت پیر ، هین تسلیم شو همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق تا نگوید خضر :رو هذا فراق
گر چه کشتی بشکند ،تو دم مزن گرچه طفلی را کُشد،تو مو مکن
دست اورا،حق چو دست خویش خواند تا یدُالله فوق ایدیهم براند
دست حق میراندش ،زنده ش کند زنده چه بود ؟جان پاینده ش کند
مولانا می گوید : طاعات وعبادات گوناگون است وهر کسی برای نجات خود به نوعی از آنها پناه می برد اماتو یا علی سای?آن بند? کامل الهی را اختیار کن.زیراوصول به این بنده از جمیع طاعاتی که همراه با راهبر الهی نیست برتر وبهتر است.در سای? چنین انسان والایی می توانی از دشمنی های پنهان ستیز نفس وعلائق این جهانی آزاد شوی.وقتی که پیر کامل برای ارشاد تورا پذیرفت،تسلیم محض اوباش،مانند تبعیت موسی از خضر.ودربرابر هم? دستورات آن مرد کامل که خضر زمان وولی دوران است صبر کن.تا مبادا به تو بگوید :برو که اینک هنگام جدایی بین من وتوست .مطابق نقل قرآن در سور?کهف از آی?78به بعد خضر به موسی گفته بود که شرط همراهی او این است که موسی به کار او اعتراض نکند ؛وچون موسی سه بار از این شرط عدول کرد خضر از او جداشد "...هذا فراق بینی وبینک" مولانا می گوید مرد راه حق همانند خضراگر کشتی راشکست ویا طفلی راکشت تو حق هیچگونه اعتراضی رانداری چون فرصت دیدار وهمراهی با انسان کامل را ازدست می دهی.علاوه اینکه دست انسان کامل دست خداست .اشاره یی است به آی? 10 سور? فتح که : "یدالله فوق ایدیهم "« دست خدا بالاتر از دست بندگان است» .یعنی کارشان مورد تأیید حق است،مولانا کار مردان کامل وحقرا ،فعل حق می داند واگر مانند خضر کسی را بکشند،اورادست حق کشته است تا در عالم معنی اورابه زندگی حقیقی برساند وجاودان سازد.
هر که تنها ،نادرا ،این ره بُرید هم ،به عون همّت پیران رسید
دست پیر از غایبان کوتاه نیست دست او جز قبض? الله نیست
غایبان را چون چنین خلعت دهند حاضران از غایبان لاشک به اند
غایبان را چون نواله می دهند پیش مهمان تا چه نعمت ها نهند
کو کسی کو پیش شه بندد کمر تا کسی کو هست بیرون سوی در ؟
چون گزیدی پیر ،نا زک دل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش
ور به هر زخمی تو پر کینه شوی پس کجا بی صیقل آیینه شوی ؟
مولانا در این قسمت ،به کسانی که با مرشد وولی ای خاص بیعت نمی کنند نیز امید می دهد که : اگراز هدایت مستقیم پیران بهره مند نباشی ، همت وتوجه آنها می تواند تورابه مقصود برساند."همت " توجه کامل روحانی به جانب پروردگار است که موجب برآوردن مقصود خود یا دیگری شود."غایبان" کسانی هستند که با ولی یی بیعت نکرده اند ولی به راه او معتقدند،وحاضران ،مریدانی اند که بیعت کرده اند .مهمان هم اشاره به همین حاضران است.وقتی که عنایت اولیاءالله مشمول کسانی که بیعت نکرده اند وغایب اند ،می شود وبه آنان عطایای معنوی می بخشند .معلوم است به کسانی که مهمان اولیای الهی محسوب می شوند وبر خوان نعمت اولیاءالله حاضرند، چگونه پذیرایی می گردند.طبیعی است که فاصل? حاضران وغایبان در برخورداری از معنویات سیر الی الله بسیار زیاد باشد. سپس مولانا توصیه می کند به این که :اولا نازک دل وزود رنج مباش ،ثانیا طاقت وتحمل خطاب وعتاب پیر را داشته باش ،زیرا بدون تحمل دشواریها به کمال نمی رسی،ثالثا به هر زخمی کینه بر دل مگیر ؛زیرا آیینه شدن یعنی صیقل دادن دل از هم? رزائل نفسانی وکینه ها وکدورت هاست.
هرکه خواهد همنشینی خدا گو نشیند در حضور اولیاء
از حضور اولیا گر بگسلی تو هلاکی زانکه جزوی نه کلی
چون شوی دور از حضور اولیا در حقیقت گشته ای دور از خدا
گفت پیغمبر علی را کای علی شیر حقی ،پهلوان پردلی
لیک بر شیری مکن هم اعتماد اندر آ در سای? نخل امید
اندر آ در سای? آن عاقلی کش نداند بُرد از ره نا قلی
ظلّ او اندر زمین چون کوه قاف روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او هیچ آن را مقطع وغایت مجو
در بشر روپوش کرده ست آفتاب فهم کن . والله اعلم بالصواب
یا علی از جمل? طا عات راه بر گزین تو سای? خاص اله
در این ابیت مولانا به این حدیث نظردارد: "یا علی اذا تقرّب الناسُ الی خا لقهم فی ابواب البرّ ، فتقرّب الیه بانواع العقل ،تسبقهمُ بالدّرجات و الزلفی عندالناس وعند الله فی الاخرة" «ای علی چون مردم از راه کارهای نیک به آفریدار خود نزدیکشوند،تو از راههای گوناگون عقل به او نزدیک شو، تا در این دنیا نزد مردم مر تب? بالاتر وجایی به خدا نزدیکتر داشته باشی ودر آن جهان نزد خداوند چنین باشی ».منظور از" نخل امید" ،امید به حضرت پروردگار است ویا کنایه از کسی است که در راه حق یار ورهنمای انسان باشد."عاقل "مرد آگاه وبصیر از اسرار غیب وآشنا به سیر الی الله است.و "عقل " نیز آن آگاهی ونظم ذهنی است که انسان را به شناخت حق وسیرالی الله قادر می سازد. "ناقل "کسی است که با نقل معلومات واخبار محدود می خواهد تمام مسائل را حل کند واهل اندیشه وتعقل نیست.
مولانا از مقام معنوی واستواری مردان حق سخن می گوید:سای? مردان حق همانند کوه افسانه یی قاف به بلندای آسمان وسایه اش به تمام زمین گسترده است ،وروح او نیز مانند سیمرغ در مراتب بالای آسمان در پرواز وبه تعبیر دیگر با ملکوت ولاهوت در ارتبات است .مولانا می گوید :مرد حق توصیف ناپذیر است وبه مثاب? آفتابی است که خود رادر ظاهر یک بشر پنهان کرده است.توخود باید بفهمی ،بیان آن دشوار است خدا بهتر می داند."سایه "یعنی پناهگاه معنوی وحیط? تأثیر مردان حق ،ودر جای دیگر خودمردان حق را سای? یزدان معرفی کرده است.خلاصه ،سای? کسی رابرگزین که از خاصان حق باشد.
تو مثال شادی و ما خندهایم |
|
که نتیجهی شادی فرخندهایم |
جنبش ما هر دمی خود اشهدست |
|
که گواه ذوالجلال سرمدست |
گردش سنگ آسیا در اضطراب |
|
اشهد آمد بر وجود جویآب |
ای برون از وهم و قال و قیلمن |
|
خاک بر فرق من و تمثیلمن |
بنده نشکیبد ز تصویرخوشت |
|
هر دمت گوید که جانممفرشت |
همچو آن چوپان که میگفت ایخدا |
|
پیش چوپان و محب خودبیا |
تا شپش جویم من ازپیراهنت |
|
چارقت دوزم ببوسمدامنت |
کس نبودش در هوا و عشقجفت |
|
لیک قاصر بود از تسبیح وگفت |
عشق او خرگاه بر گردونزده |
|
جان سگ خرگاه آن چوپانشده |
چونک بحر عشق یزدان جوشزد |
|
بر دل او زد ترا بر گوشزد |
خداوندا تومانند شادی هستی وماهمچون خنده ،وخنده معلول شادی خجسته است. حرکات ما دم به دم بروجود خداوند بزرگ جاودان گواهی می دهد. چنانکه مثلا گردش سنگ آسیاب آبی گواه بروجود جوی آب است. ای خدایی که ازحیط? وهم وگفتگوی من بیرونی ،خاک برسرمن وتمثیل های من .یعنی هم? تمثیلاتی که دربار? بیان رابط? حق وخلق گفته می شود نارسا وابتراست. این تمثیلات فقط بیانگرکمال اشتیاقی است که بنده به خدای مهربان دارد،ونمی تواند دربرابر خیالات زیبایی که ازمعشوق ومعبود درذهن دارد صبر کند. درحقیقت می خواهد دریافت های خودراازحضرت حق به طالبان تفهیم کند .وبگوید: جانم فدای خاک پای توباد. مانند آن شبانی که می گفت :خدایا نزد من آی وپیش دوستدارخودبیا،بیا تا شپش های لباست راپیداکنم وچارقت رابدوزم وبردامنت بوسه زنم. آن شبان بقدری به پروردگاراشتیاق داشت که کسی درعشق حق همتای اونبود،ولی اودربیان تقدیس وتنزیه الهی ناتوان بود. نمی توانست شهود قلبی خود رادرالفاظی مناسب بازگوکند. عشق آن شبان خیمه برفراز آسمان زده بود،وازنظر عشق الهی دربلند ترین مرتبت قرار داشت وجان دیگران به قدری درعشق حق ازاوکمتربود که سگ خیمه گاه آسمانی او شده بود ووقتی دریای عشق حضرت حق جوش وخروش آمد، قلب اوراتحت تاثیر قرارداد،اما توازجوش وخروش دریای عشق فقط الفاظی شنیده ای.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |