مولوی مومنان را به شاهدوخداوندرابهعاشقتشبیهمیکند. خداوندبابندگانمومنخودبه عشقورزیمشغولاست. اینعاشقدربرآوردننیازیارزیبارویخودتعللمیورزدتاهرچه بیشترازجمالاوبهرهمندشودوسعیمیکندکهمدتایندیداررابابهانههایمختلف طولانیکند. بههمیندلیلگاهیزماناجابتدعایمومنراطولانیمیگرداند:
بیمرادیمومنانازنیکوبد
تویقینمیدانکهبهراینبود
(مثنوی،دفتر6،ب4237)
ازدیدگاهمولویمقامودیدگاهاولیاوعاشقانخداونددربابدعامتفاوتاست. مولوی اولیایحقوعارفانواصلرابهدوگروهتقسیممیکند: یکیاهلدعا؛ویکیآنطایفهکه دهانشانبستهباشدازدعا » بهقضایالهیهرچهگوباشراضیاندو گروهیچنانتسلیمارادةخداوندهستندوآنچنانبهخیرمحضوعالموقادربودناوایماندارندکهحتّیبرایدفعقضایبدویاجذبلطفورحمتخداوندنیزدستبهدعا برنمیدارندواینعملرابیادبیوگستاخیواعتراضبهارادةازلیومطلقخداوندمیدانند .آنانبلاوقهرخداوندرامثلنعمتولطفمیستایندوآنراهدیهایازجانبخدایخود میدانند. توجهآنانبهصاحبنعمتوگمارندةبلاستوتوجهیبهخودنعمتوبلاندارند .
هنگامرسیدننعمت،اظهارشادیودروقتنزولبلا،شکوهوشکایتنمیکنندودرهرحالراضیبهرضایخداوندهستند.
اى بسا مخلص که نالد در دعا تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالاى این سقف برین بوى مجمر از انین المذنبین
پس ملایک با خدا نالند زار کاى مجیب هر دعا وى مستجار
بندهى مومن تضرع مىکند او نمىداند بجز تو مستند
تو عطا بیگانگان را مىدهى از تو دارد آرزو هر مشتهى
حق بفرماید که نز خوارى اوست عین تاخیر عطا یارى اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوى من آن کشیدش موکشان در کوى من
گر بر آرم حاجتش او وا رود هم در آن بازیچه مستغرق شود
گر چه مىنالد به جان یا مستجار دل شکسته سینه خسته گو بزار
خوش همىآید مرا آواز او و آن خدایا گفتن و آن راز او
و آنکه اندر لابه و در ماجرا مىفریباند به هر نوعى مرا
طوطیان و بلبلان را از پسند از خوش آوازى قفس در مىکنند
زاغ را و جغد را اندر قفص کى کنند این خود نیامد در قصص
(مثنوی،دفتر6،ب4219تا4226)
مولوی با دومثال، این امر غیبی و ناملموس اشتیاق خداوندبهنال?مومنانراعینیو ملموسمیسازد. اومومنانرابهطوطیوبلبل،وخداوندرابهصیادیتشبیهمیکندکهبه جهتخوشآوازیوشیرینسخنی،مومنانرادرپیشگاهخودنگهمیداردوحاجتشانرا برآوردهنمیسازد.
طوطیانوبلبلانراازپسند
ازخوشآوازیقفصدرمیکنند
زاغراوجغدرااندرقفص
کیکننداینخودنیامددرقصص
(مثنوی،دفتر6،ب4225و4226)
چون دعامان امر کردى اى عجاب این دعاى خویش را کن مستجاب
دیده را نادیده خود انگاشتم باز زنبیل دعا برداشتم
اى اخى دست از دعاکردن مدار با اجابت یا رد اویت چه کار
مطابق اینتفسیراگردعایمومندیراجابتمیشودبهمعنیعدمتوجه خداوندبهدعایاونیستبلکهنشانگراشتیاقخداوندبهشنیدندعایاوست. خداوندمشتاق وخریدارآندعاییاستکهازدلشکستهبرمیخیزدلذاحاجتاینبندگانخودرادیرتر برآوردهمیسازدتابیشتربنالندوبرشکوهبارگاهاو بیفزایند. دوماینکهاگرنیازبندهزودتر برآوردهشوداوبازبهدنیادلبستهخواهدشدوازهمنشینیباخالقومعبودخودمحروم خواهدماندپساینعدماجابتدعالطفیازطرفخداونداستکهنصیببندگانخاصاو میشودتابانال?خودهمبهارادهواشتیاقخداوندبهشنیدننال?بندگانخودپاسخداده باشندوهمبهرمندیخودآنانازایندرگاهبیشترشود. پسدیراجابتشدندعانهاز خواریمومنبلکهبهجهتکمالوجمالوجوداوستزیراکهخداوندنمیخواهدچنین بندهایزودترازدرگاهاورویبرگرداندوازرحمتوفیضدرگاهاوبهرةکمتریببرد.
با این تفسیر، مولویهمشانواعتباردیگریبهدعامیبخشدوهمناامیدی راازساحتدعامیزدایدوبارق?امیدرادردلاهلدعازندهنگهمیداردومخاطبانخودرا بااینبیانعاطفیوتفسیرعرفانیدرتداوماعتقادبهدعاوامیدواربودنبهلطفوعنایت الهیخرسندوقانعنگهمیداردوحوزةنگاهوقلمروادراکآنانراوسعتمیبخشدومفهوم تازهایرابهمفهوماجابتدعااضافهمیکند. بیانعاطفیوتفسیرعارفان?مولویامیدوعشقرابهدلمخاطباناوارمغانمیآوردوهرنوعناامیدیراازسرزمینوجودآناندورمیگرداند. تفسیریهمکهاوازعدماجابت دعایبندهویاطولانیشدنزماناجابتآنارائهمیدهدهمبدیع،همامیدبخشوهم خرسندکنندهاست. در عدم ما مستحقان کى بدیم که بر این جان و بر این دانش زدیم اى بکرده یار هر اغیار را وى بداده خلعت گل خار را خاک ما را ثانیا پالیز کن هیچ نى را بار دیگر چیز کن این دعا تو امر کردى ز ابتدا ور نه خاکى را چه زهرهى این بدى
ازدیدگاهمولویارزشواجابتدعادررفعگرفتاریبندهیارسیدناوبهآرزوهایدنیوی نیستبلکههمکلامشدنباخداوندونالیدنبهپیشگاهاوارزشبیشتریازرفعبلاویا کسبنعمتدنیویدارد. چهبسااعطاینعمتیویادفعبلاییکهبندهخواهانآناست سببدلبستگیبیشتراوبهدنیاویاباعثغفلتاوازیادونامخداوندبشودلذاهمینکه بندهتوفیقپیدامیکندکهبهسببنزولبلاازاعتمادبهاسبابوعللدستبرداردوفقط درگاهخداوندراپناهگاهخودبدانداینترکتعلقّاتودعاکردنعالیترینمعنایاجابت دعاست.
ازدیدگاهمولوی،اجابتدعاقبلازدعاکردنرخمیدهد. مفهوماجابت،همانتوفیق دعاپیداکردناستزیرااگرخداوندکسیرافرانخواندهباشداونمیتواندلببهدعابگشاید ودردخودرادرآندرگاهفریادبزندلذاهرگاهکسیشروعبهدعاکردنمیکنددرحقیقت دعایاوپذیرفتهشدهاست. لبیکخداوندقبلازدعایبندهرخمیدهدولبیکاو،بهبنده فرصتدعاکردنمیبخشد. هیچگاهدعایکسیدردرگاهخداوندردنمیشودبلکههمینکه بندهبهاینمرحلهازایمانویقینمیرسدکهارادةخداوندراحاکماصلیهستیمیداندو تصرّفلحظهبهلحظ?ارادةاورادرکائناتنظارهمی کندنفساینعملدرحقیقتهمان اجابتدعاست.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |