بر دانشمند است که به آنچه می داند عمل کند . سپس به فراگیری آنچه نمی داند روی آورد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
باز خوانی پیام عاشورا(5)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:28 صبح  

 

2- نفى استبداد و زورمدارى‏ 

گر چه بدعت رسواى بیعت خواهى براى یزید به عنوان رهبر و حاکم اسلامى پس از معاویه با نقشه و تلاش خود معاویه آغاز گردید و او بود که بر خلاف مقررات دین خدا و حتى عهدنامه‏اش با حضرت مجتبى، به این فریب و جنایت بزرگ، آن هم به نام دین دست زد، امّا پس از مرگ او بود که این کار با شدت و خشونتى جنون آمیز در دستور کار رژیم اموى قرار گرفت و یزید بر آن شد تا به هر وسیله ممکن از مخالفان استبداد- به ویژه از پیشواى آزادى، در برابر دیدگان مردم براى رهبرى خویش- بیعت بگیرد؛ و آن گاه بود که حسین علیه السّلام در واکنش شجاعانه و سرنوشت‏ساز خویش بر این قانون‏شکنى و زورمدارى رسوا، نه بلندی به درازای تاریخ گفت و این نفى استبداد و زورمدارى شجاعانه، عامل دیگرى در حرکت ستم ستیز اوست؛ براى نمونه:

1- آن حضرت در برابر بیعت خواهى استاندار اموى و تهدید مشاور او، به روشنگرى پرداخت که:

« ایّها الامیر انّا اهل بیت النّبوة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة ... و مثلى لا یبایع مثله ....»[1]

هان اى امیر! بدانید که ما خاندان نبوت هستیم و گنجینه رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان و فرودگاه وحى خدا. خداوند متعال، دین را از خاندان ما و به وسیله ما آغاز فرمود و سرانجام نیز به وسیله خاندان ما آن را جهانى خواهد ساخت؛ امّا یزید این عنصر خودکامه‏اى که از من براى او بیعت مى‏خواهید، مردکى گناه پیشه و بیدادگر و شرابخوار است؛ کسى است که دستش تا مرفق به خون بیگناهان و عدالتخواهان آغشته است. او مقررات خدا را در هم مى‏شکند و به زشتى و گناه و تباهى دست‏ مى‏یازد؛ از این رو کسى همانند من، با فردى همانند او بیعت نخواهد کرد.

2- و در برابر فریبکارى یکى از مهره‏هاى کهنه کار استبداد که او را به بیعت با رهبر رژیم اموى وسوسه مى‏کرد، فرمود:

« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ و على الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّة براع مثل یزید ....»[2]

دیگر باید فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع گفت، آن گاه که جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى همانند یزید گردند.

3- و در برابر خیر خواهى و چاره اندیشى محمّد حنفیه فرمود:

« یا اخى! و اللَّه لو لم یکن فی الدّنیا ملجأ و لا مأوى لما بایعت یزید ....»[3]

اگر در کران تا کران گیتى پناهگاه و نقطه امنى برایم پیدا نشود، باز هم با یزید و نظام بیداد و فریب او بیعت نخواهم کرد.

و نیز در قربانگاه عشق در برابر تقاضاى دشمن، حسرت را بر دل آنان نهاد و خروشید که:

«اما و اللَّه لا اجیبهم الى شى‏ء ممّا یریدون حتّى القى اللَّه و انا مخضّب بدمى.»[4]

هان! بهوش باشید! به خداى سوگند هرگز به خواسته ظالمانه آنان پاسخ مثبت نخواهم داد تا در حالى پروردگارم را دیدار کنم که به خون خویشتن در راه او و نجات و آزادى بندگانش از بند بیداد رنگین شده باشم.

گفتنى است که این واکنش شجاعانه و تفکرانگیز در برابر بیعت خواهى زورمدارانه بدان دلیل است که رژیم اموى با این کار، افزون بر همه جنایت‏ها و حق‏کشى‏ها و بدعت‏هاى رسوایش به نام دین، در حقیقت به سه بدعت بزرگ و رسوا نیز از حسین علیه السّلام گواهى و امضا مى‏خواست:

الف) بدعت بزرگى چون به رسمیّت شناختن رهبرى یک عنصر فاسد و خودکامه و سفاک و ناآگاه و مرزناشناسى چون یزید در جامعه اسلامى.

ب) بدعت خطرناک به رسمیت شناختن به کف گرفتن زمام امور جامعه با زور و قلدرى و بدون رضایت و راى آگاهانه و آزادانه مردم به عنوان خلیفه خدا.

ج) و دیگر بدعت موروثى ساختن حکومت که تا آن روز در میان مسلمانان بى‏سابقه بود.

با این بیان هدف دیگر عاشورا و نهضت شجاعانه حسین علیه السّلام نفى و طرد استبداد و زورمدارى عریان و اوج دادن جامعه و مردم به جهانى آزاد و برخوردار از منطق و خرد و گفت و شنود خردورزانه و آگاهانه و منصفانه، و حال و هوایى برخوردار از شرایط آزاد براى آزادى اندیشه و بیان و مقایسه و انتخاب و در خور زندگى انسانى بود.



[1]  - لهوف، ص12

[2] - همان ماخذ

[3] - مقتل ابی مخنف، ص15

[4] - مقتل الحسین، مقرّم، ص239

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(4)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:22 صبح  

 1- نفى مذهب سالارى هراس‏ انگیز و خشن‏ 

از منطق روشنگر پیشواى آزادى به روشنى پیداست که نخستین عامل مؤثر در شکل‏گیرى نهضت حق‏طلبانه عاشورا شدت و گسترش یافتن قانون‏شکنى و زورمدارى و خشونت رسواى رژیم اموى به جاى قانون‏گرایى و دین مدارى و گفتمان منطقى و اقناعى و خردمندانه با مردم، به ویژه با خاندان حق طلب و ستم ستیز پیامبر(ص) است.

درست است که روند این انحراف عمیق پیش از معاویه آغاز شد، امّا به وسیله او شدت و جهت و گسترش یافت؛ چرا که از اندیشه و عملکرد او پیداست که وى بر این نقشه بود تا مردم را از روح و جان دین و هدف‏هاى بلند و عادلانه و آزادى بخش قرآن و سبک و سیره قانون‏مدارانه و مردم دوستانه پیامبر (ص) به تدریج دور ساخته و با حفظ پوسته‏اى خشک و خشن از دین و ظواهر و قالب‏هایى بى‏روح از آن، ارکان مذهب سالارى هراس انگیز و خشونت بارى را بر پا داشته و آن گاه پایه‏هاى رژیم خودکامه و انحصارى و موروثى اموى را بر آن ارکان بنیاد نهد. به همین جهت و در این راستا بود که به این جنایت‏هاى سهمگین دست یازید:

الف) نخست با نیرنگ و دجالگرى و عوامفریبى و زورمدارى و به هر وسیله‏ ممکن قدرت ملّى و امکانات عمومى را بدون رضایت مردم به انحصار خویش در آورد و در این راه بود که به سرکشى در برابر امیر مؤمنان و شعله‏ور ساختن جنگ و ترور و کشتار ناجوانمردانه، حتى فریبکارى‏هاى رسوا و عهدشکنى آشکار در صلح با امام مجتبى و از سر راه برداشتن او به وسیله سم خیانت دست یازید.

ب) پس از قبضه قدرت، با گماشتن اراذل و اوباش دست پرورده خویش بر پست‏ها و مسلط ساختن سیاه‏روترین جلادان و دژخیمان خود بر مردم، به ویژه در عراق- که مرکز دوستداران آگاه و عدالتخواه امیر مؤمنان بود- به تصفیه خونین و خشونت بارى دست زد و چهره‏هاى آزادیخواه، عدالت پیشه، اصلاح طلب، دانشمند و ستم ستیزى نظیر: حجر بن عدى‏ها، میثم‏ها، رشیدها، عمروها و ... را با تفتیش عقاید و پرونده‏سازیهاى رسوا قتل عام کرد و اختناق و سانسورى وحشتناک حاکم ساخت.

پ- آن گاه با یک برنامه گسترده بر آن شد تا با بخشنامه‏ها، مکتب خانه‏ها، منبرها، مسجدها، جمعه‏ها، جماعت‏ها، و استخدام عالمان دنیا مدار و شیفته جاه و مال، و به کار گرفتن عناصر خمود و تاریک اندیش و عقب مانده و قشرى، از سویى با تحریف مفاهیم و معارف دینى و ساختن و پرداختن روایات دروغ و جعل احادیث، موقعیت شکوهبار امیر مؤمنان و فرزندان پرافتخار او را- که همسنگ و هموزن قرآن و یکى از دو امانت گران پیامبر(ص) و آموزگار و مفسر کتاب خدا و الگو و سرمشق راستین امت بودند- در افکار عمومى سخت تخریب ساخته و آنان را مخالف کمال و فضیلت و دین و دانش، و ایمان و پروا، و نماز و عبادت، و در خور لعنت و نفرین، به خورد توده‏هاى ناآگاه بدهد؛ و از دگر سو با همان ابزارهاى شیطانى نسل و تبار پلید اموى را با چهره‏آرایى دروغین و فضیلت ‏تراشى شرم‏آور و شعر و شعارهاى فریبنده و وسوسه‏ها و دمدمه‏هاى گمراه‏گرانه و عوامفریبى و غوغا سالارى جایگزین آنان سازد.

و سرانجام هم براى تکمیل پروژه خویش بر آن شد تا بر خلاف اندیشه دو گروه شیعه و اهل سنت با بدعتى زشت و سهمگین، به هر وسیله ممکن براى فرزند پلیدش رهبرى و حکومت را ارثى و خانوادگى و انحصارى سازد.

امیر مؤمنان در اشاره به گوشه‏اى از این روند فاجعه بار و بحران زا و لزوم تحول‏ مطلوب و اصلاحى در جامعه است که فرمود:

«الا و انّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث اللَّه نبیّکم ....»[1]

بدانید که روزگار و شرایط جامعه و حکومت شما دگر باره به شرایط ناهنجار هنگامه بعثت پیامبر بازگشته و همان آفت‏ها و تیرگى‏ها و حق‏کشى‏ها به شما روى آورده است؛ به خدایى که آن حضرت را به راستى فرمان بعثت داد سوگند که به سختى آزمایش و غربال خواهید شد و بسان محتواى دیگ جوشان زیر و رو خواهید گشت تا روشن‏اندیشان و شایستگانى که عقب رانده شده و سرکوب گشته‏اند به پیش آیند و بر تدبیر امور مردم همت گمارند و نالایقان و چاکرمنشان که با تزویر و تملق پیش افتاده‏اند، سر جاى خویش باز گردند.

تمام خطبه بلحاظ اهمّیت چنین است که به هنگام بیعت مردم با او در مدینه ایراد فرموده است:

« ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ- إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ- حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ- أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ- ص وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً- وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ- حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ- وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا- وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا- وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً- وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ- أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا- وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ- أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا- وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ- حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ- فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ- وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَیْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ‏»

ترجمه

« در گرو آنچه مى‏گویم هستم و خودم ضامن آنم. هر کس از پیشامدهاى ناگوار روزگار عبرت آموخت به هنگام قرار گرفتن در شبهات، تقوا وى را حفظ خواهد کرد.

آگاه باشید که گرفتارى و بلا به شما بازگشته همان گونه که در روزگار بعثت پیامبرتان وجود داشت. سوگند به آن که پیامبر را به حق برانگیخت بسختى در هم آمیخته خواهید شد تا این که عزیزان بى جهت خوار شدند و خوار شدگان بنا حق عزّت یابند، افتادگان به ناحق به عقب باز گردند و عقب نگه داشته شدگان جلو افتند. به خدا سوگند چیزى را پنهان نکردم و ابداً دروغ نگفتم، من این روز و این وضع را از پیامبر شنیده‏ام.

آگاه باشید، گناهان، اسبهاى سرکش و افسار گسیخته‏اى هستند که سواران خود را وارد آتش مى‏کنند. و تقوا و پرهیزکارى مرکب آرامى است که افسار خود را به دست سوارش سپرده و او را وارد بهشت مى‏کند حق و باطل هر یک طرفدارانى دارد. اگر باطل اکثریت دارد از قدیم چنین بوده است و اگر حق طرفداران کمى دارد چه بسا همیشه چنین بوده است و کم اتفاق مى‏افتد که حق طرفدار فراوان پیدا کند».

و پیشواى آزادى امام حسین (ع) در کنار خانه خدا در انجمنى از نمایندگان فکرى مردم در یک سخنرانى پر محتوا و طولانى و عمیق در اشاره‏اى روشنگر و برانگیزاننده به این عامل فرمود:

« فانّ هذه الطّاغیة قد صنع بنا و بشیعتنا ما قد علمتم و رأیتم و شهدتم و بلغکم ... فانّى اخاف ان یندرس الحقّ و یذهب ....»[2] آنچه این طغیانگر و پایمال‏کننده حقوق و آزادى مردم، در حق ما و دوستدارانمان روا داشت، شما، یا خود دیدید و شنیدید و یا به آگاهى‏تان رسید و مى‏دانید؛ از این رو اینک من مى‏خواهم در قالب چند پرسش، حقایق را بر شما بگویم.

هان اى مردم! سخن مرا نیک بشنوید و آن را پوشیده دارید تا آن گاه که به شهر و دیارتان باز گشتید، آن را به افراد مورد اعتماد خود بگویید؛ چرا که اینک کار به جایى رسیده است که اگر حقیقت را نگویم و در برابر استبداد به روشنگرى نپردازم، مى‏ترسم دین خدا و مقررات آزادیبخش و عدالت آفرین او نابود گردد و مذهب سالارى دروغین و هراس‏انگیز و خشن اموى بپاید.

و نیز در سخنى الهام بخش و سازنده با یاران، در شکایت از تباهى و دگرگونى نامطلوب روزگار، فرمود: « فانّى لا ارى الموت الّا سعادة و لا الحیاة مع الظّالمین الّا برما ....» [3]در این شرایط ظالمانه و تیره و تار است که من مرگ آزادمنشانه را جز سعادت و نیک بختى، و زیستن با بیدادگران و پایمال‏کنندگان حقوق و کرامت مردم را جز رنج و تحمل حقارت و نگونسارى نمى‏نگرم.



[1] - نهج البلاغه، خ 16

[2] - نهج الشهاده ص 92

[3] - تحف العقول، ص248

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(3)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:15 صبح  

 

شاهکار شگرف امام حسین علیه السّلام‏ 

زندگى پر جاذبه و افتخار آفرین پیشواى آزادى سراسر نور است و روشنایى، آگاهى بخش است و روشنگرى، خردمندى است و خردورزى، درایت است و نو اندیشى، بیدارگرى است و غفلت زدایى، آموزش است و پرورش، تدبیر است و تربیت، هدفدارى است و آرمانخواهى، توحیدگرایى است و اخلاص، نماز است و نیایش، بندگى خداست و آزادگى از همه قید و بندهاى دست و پاگیر، وقار است و متانت، گذشت است و ایثار، ادب است و کرامت، همت است و سخاوت، بخشندگى است و دگر دوستى، صراحت است و صداقت، امانت است و وفا، عشق است و صفا، شکیبایى قهرمانانه است و پایدارى، بردبارى پیامبرانه است و جوانمردى، احساس مسئولیت است و خیرخواهى، بشر دوستى است و مردم‏نوازى، دعوت به زندگى شرافتمندانه است و منش انسانى، ژرفنگرى است و راهگشایى، کمال است و جمال و ...

 امّا در میان این گلها و گل بوته‏هاى عطرآگین و جان پرور، شاهکار شگرف عاشورا و حرکت عدالت‏خواهانه و قهرمانانه و آگاهانه و اصلاح‏طلبانه آن حضرت در برابر آفت هستى سوز استبداد و دستگاه هراس‏انگیز و خشونت کیش دین سالارى ساخته و پرداخته اموى، نه تنها از شکوهبارترین شاهکارهاى امام حسین(ع) که از بى‏نظیرترین و الهام بخش‏ترین و شعور آفرین‏ترین و موج انگیزترین رویدادهاى تاریخ جهان است و درست به همین دلیل هم این گونه اندیشه‏هاى مترقى و پویا و اصلاح طلب را به سوى خود جلب نموده و پیامدها و ره آوردهاى ماندگارى از خود به یادگار نهاده است.

هدف‏هاى بلند عاشورا

راستى پدید آورنده شاهکار شکوهبار عاشورا از آفرینش آگاهانه و حکیمانه و شجاعانه این فراز از زندگى الهام بخش و زندگى ساز خویش، چه چیزى را مى‏جست؟

کدامین هدف بلند را دنبال مى‏کرد؟

چه اصل مترقى و انسانى را پى مى‏گرفت؟

کدام گمشده مطلوب و محبوب را مى‏یافت؟

و در اندیشه تحقیق چه حال و هواى مطبوع، چه شرایط دوست داشتنى، چه فضاى دل‏نشین و دلنواز و چه دنیاى زیبا و عطرآگینى بود؟ و از چه چیزى رنج مى‏برد و بیزار بود؟

راستى امام حسین علیه السّلام چه مى‏خواست و چه علل و عوامل و انگیزه‏هایى او را به خلق این رویداد شگرف برانگیخت؟ و برانگیزاننده آن تجسم خرد و آن مشعل تابناک هدایت و آن سمبل نور افشان عدالت و آزادى و آن نمونه پر افتخار رادى و سرفرازى که بود؟

در راه یافتن پاسخ شایسته به این پرسش سرنوشت ساز، بهترین و آسان‏ترین راه نگرش درست و محققانه به منطق روشنگر و راهگشاى خود آن حضرت است وآن گاه به منطق خاندان گرانقدر و یاران روشنفکر و پروا پیشه و فداکارش؛ باید آن گونه که زیبنده است به پیام‏هاى انسان‏ساز، سخنان جاودانه، نامه‏ها و سفارشنامه‏ها، گفتگوهاى ماندگار، شعارها و سروده‏هاى پر راز و رمز، سخنرانى‏ها و خطابه‏هاى شورانگیز و شعور آفرین، و دیگر آثار بر جاى مانده از آن پیشواى والایى‏ها نگریست، در آن صورت است که شاید، هم با هدف‏هاى بلند و زندگى ساز او آشنا شد و هم دریافت که او چه مى‏خواست و از چه چیزى رنج مى‏برد و هم به علل و عواملى که آن حضرت را به تدریج به خلق آگاهانه و حکیمانه و دلیرانه و مدبرانه این حماسه بزرگ پى برد و هم انگیزه و انگیزاننده حقیقى آن انسان والا را شناخت و آن گاه خردمندانه اندیشید و الهام گرفت و براى یک زندگى انسانى و آزادمنشانه و بشر دوستانه و در خور شأن فرد و جامعه خردورز و متمدن و صلح‏جو و حق طلب درس‏ها آموخت.

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(2)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:13 صبح  

 

اقتلونی اقتلونی یا  ثقات

 

ان فی قتلی حیاتا فیحیات

پارسی گو گرچه تازیخوشترست

 

عشق را خود صد زباندیگرست

بوی آن دلبر چو پرانمی‌شود

 

آن زبانها جمله حیرانمی‌شود

بس کنم دلبر در آمد درخطاب

 

گوش شو والله اعلمبالصواب

چونک عاشق توبه کرد اکنونبترس

 

کو چو عیاران کند بر داردرس

عاشقان را شد مدرس حسندوست

 

دفتر و درس و سبقشان رویاوست

خامشند و نعره‌یتکرارشان

 

می‌رود تا عرش و تختیارشان

عاشقم من کشته‌ی قربانلا

 

جان من نوبتگه طبل بلا

ای حریفان من از آنهانیستم

 

کز خیالاتی درین رهبیستم

من چو اسماعیلیانمبی‌حذر

 

بل چو اسمعیل آزادم ز سر

فارغم از طمطراق و ازریا

 

قل تعالوا گفت جانم رابیا

مال و تن برف‌اند ریزانفنا

 

حق خریدارش که اللهاشتری

 

این نوشتار در ترسیم رویداد غم انگیز و جانسوز عاشورا و شهادت حضرت حسین علیه السّلام و یاران فداکارش به خامه خویش آراسته شد. رویداد شور انگیز و شعور آفرینی که درس‏هایى چون:

درس اخلاص و ایمان شکیبایى و پایمردى شهامت و شجاعت، ایثار و فداکارى، مردم دوستى و احساس مسئولیت، عزّت و کرامت، آزادگى و حریّت، توکل و اعتماد به خدا، راستى و درستى، صراحت و حق‏گویى، شهامت و همت بلند، وفا و صفا، مردم‏نوازى و مردم دوستى، عدالت خواهى و نواندیشى، اصلاح‏طلبى و ستم ستیزى، دفاع از حقوق و امنیت مردم و مبارزه با استبداد و انحصار و ده‏ها درس افتخار آفرین و انسان پرور دیگرى که حسین علیه السّلام به انسانها آموخت .

    در سوگ امیر آزادى

رایحه دل‏انگیز و دلنواز یاد و نام جانبخش و جاودانه حسین علیه السّلام و جاذبه وصف ناپذیر سبک و سیره خردمندانه و شجاعانه و آزادمنشانه آن حضرت از کرانه‏هاى دور تاریخ تاکنون فضاى جامعه و تمدن و تاریخ را عطر آگین ساخته و جان‏هاى شیفته حق و عدالت و دل‏هاى شیداى آزادى و آزادگى و اندیشه‏هاى بى‏قرار کمال و جمال و قلب‏هاى پاک و پاکیزه از آفت‏هاى تاریک اندیشى، تعصب، دنباله روى و خودخواهى را مى‏نوازد و کمال‏جویان، ترقى خواهان، آگاهان، روشنفکران، شایسته کرداران و اصلاح طلبان عصرها و نسل‏ها را به سوى خود جذب مى‏کند؛ چرا که این از ویژگى‏هاى ذاتى فضیلت و کمال، و از معجزه‏هاى والایى و آزادى است؛ و ماهیت و طبیعت ارزش‏هاى والایى چون:

اخلاص، ادب، امانت، بردبارى، شکیبایى، فروتنى، شجاعت، راستى، درستکارى، عزت‏طلبى، عدالت خواهى، آزاد منشى، حرّیت، پاکى، کرامت، گذشت، بخشندگى، همت والا، خلق و خوى شایسته، توکل و اعتماد به خدا، تحمل و مدارا، همزیستى خردمندانه، رفق و مهر، احسان و انسان دوستى، مروت و وجدان، وقار و متانت، یقین و ایمان، دگر خواهى و رعایت حقوق مردم، پروا و تقواى راستین، ستم ستیزى و حق‏طلبى، قانون گرایى و قانونمدارى، دعوت به حق و مبارزه با فساد، بشر دوستى و مردم‏نوازى، و دیگر ارزش‏هاى انسانى و برتر این گونه است که هر کجا باشند، به طور خودکار براى خود جا باز مى‏کنند و دل‏ها را تسخیر، کران تا کران قلب‏ها را رام، و به تدریج فضیلت خواهان و فضیلت دوستان را به راه دلخواه و سرمنزل محبوب راه‏ مى‏نمایند.

درست همان سان که ضد ارزش‏ها و آفت‏هایى چون: ریاکارى و ظاهر سازى، عوام فریبى و عوام سالارى، دروغ و نیرنگ، دجّالگرى و ناخالصى، خود دوستى و خودکامگى، چاپلوس پرورى و تملق‏بافى، فرومایگى و ذلت پذیرى، عجب و خود پسندى، حسد و کینه، غرور و تعصب انگیزى، دنباله‏روى و بره منشى، انگیزش بدگمانى و سوء ظن، سخن چینى و فتنه انگیزى، کینه‏توزى و حقد، فخر فروشى و بخل، خشونت و بى‏رحمى، خمودى و تاریک اندیشى، افراط کارى و حق کشى، استبداد و خودسرى، قانون‏شکنى و امتیاز خواهى، برترى‏جویى و تحمیل، انحصار قدرت و امکانات، تحریف حقایق و بازى با احساسات، ابزار سلطه ساختن دین و اهرم فشار ساختن باورهاى مقدس مردم براى تحمیل خواسته‏ها و سلیقه‏هاى فرا قانونى خود به دیگران و پایمال ساختن حقوق و امنیت‏ آنان و ... آفت‏هایى هستند که به خودى خود، هر انسان آگاه و کمال طلب و آزادمنشى را مى‏رانند و دور مى‏سازند.

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(1)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:11 صبح  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باز خوانی

 

 

پیام عاشورا

 

پیشگفتار: 

نکته: همانگونه که درابتداء تاسیس وبلاک عرشیات به حضور مخاطبین عزیز توضیح داده شد. این وبلاک برای شرح مثنوی معنوی است وفقط درطول سال به دومناسبت یکی ماه مبارک رمضان جهت پاسداشت ضیافت الهی ، ودیگر به مناست گرامی داشت ماه محرم، جهت عرض ادب به ساحت عزیز عزیزان، سالار وسرورشهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، مقالاتی مرتبط برای ارتقاء سطح معرفت وشناخت بیشترتقدیم خوانندگان محترم ومخاطبین فهیم «عرشیات» میشود. امید است ضمن انجام وظیفه وایفاء مسئولیت، مفید واقع گردد.

مقالات انتخابی پاسداشت  نهضت حسینی تحت عنوان« بازخوانی پیام عاشورا» تقدیم می گردد

قسمتی از نیایش امام حسین (ع) در قنوت : 

 اللهمّ واجعلٍ علی البصیرة مَدرجتی ، بارالها! راه کمالم را بصیرت قرار ده

 وعلی الهدایة محجّتی ، وهدف نهایی خلقتم را بر هدایت خود بنا کن

وعلی الرّ شاد مسلکی ، وراه وروشم را بر رشد بنیان گذار

حتّی تُنیلنی وتُنیل بی اُمنیّتی، تا بدینوسیله مرا به آرزویم وآرزویم رابه من برسانی

وتُحلّ بی علی ما به اردتنی، ومرا به قل? بلند قرب وکمال که از من خواسته ای

وله خلقتنی، والیه آویتنی، وبرای آنم آفریده ای وبه آن پناهم داده ای فرود آوری

واَعِذ اولیاءک من الافتنان بی، خدایا ! اولیای خود را به سبب من درفتنه وسختی میفکن

وفتّنهم برحمتک لرحمتک فی نعمتک تفتین الاجتباء، وبه رحمت خود آنان را در سای? نعمت معرفت وعبودیت خود شیدای لطف خویش ساز

والاستخلاص بسلوک طریقتی ، شیدای گزیده وشیدای رهیده که طریق مرا پیمایند

واتّباعِ منهجی ، وراه راست مرا پی گیرند

« بنقل از سید بن طاووس » 

نغمه عا شقانه مولانا 

    

مشتری من خدایست او     مرا 

 

می‌کشد بالا که اللهاشتری

خونبهای من جمالذوالجلال

 

خونبهای خود خورم کسبحلال

 

 

تو مکن تهدید از کشتن کهمن

 

تشنه‌ی زارم به خونخویشتن

عاشقان را هر زمانیمردنیست

 

مردن عشاق خود یک نوعنیست

او دو صد جان دارد از جانهدی

 

وآن دوصد را می‌کند هر دمفدی

گر بریزد خون من آندوست‌رو

 

پای‌کوبان جان برافشانمبرو

آزمودم مرگ من درزندگیست

 

چون رهم زین زندگیپایندگیست

اقتلونی اقتلونی یاثقات

 

ان فی قتلی حیاتا فیحیات

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 24 بازدید
بازدید دیروز: 346 بازدید
بازدید کل: 1403055 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]