یاد خدا مایه آرامش دلها
خداوند در سوره انفال آیات 2 تا 4 می فرماید: « مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. آری مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجاتی - مهم - نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بی نقص و عیب است». یاد خدا در زندگی مؤمن جایگاه ویژه ای دارد و در پرتو آن می تواند به آرامش حقیقی دست یابد. و آرامش در پرتو یاد خدا آنگاه نصیب مؤمن می شود که زمینه قلبی و باطنی آن را فراهم کند یعنی آنچنان دلش را از ناپاکی ها و زشتی ها و کدورت های معنوی پاک کند که بتواند حضور خدا را در دل خود احساس کند. نشانه این پاکی احساس ترس به هنگام شنیدن یاد خداست.اگر انسان به آن مطلوب حقیقی برسد به سعادت حقیقی که سعادت حقیقی اش قهرا آرامش به همان معنای فوق همه چیز است به آرامش حقیقی می رسد.
این است که قرآن می فرماید: « الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله » هدایت یافتگان کسانی هستند که ایمان آوردند و قلبهایشان به ذکر خدا اطمینان پیدا می کند و بعد می فرماید: « الا بذکر الله تطمئن القلوب »(رعد / 28)تنها با یاد خدا قلبها اطمینان و آرامش پیدا می کند. یعنی تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد، یعنی رسیدن به هیچ مطلوبی به انسان آرامش حقیقی نمی دهد، یک آرامش موقت می دهد تا وقتی که خیال می کند به مطلوب حقیقی رسیده است، ولی یک مدتی که فطرتش او را از نزدیکبه وی کرد و او را شناخت و درست درک کرد یک نوع عدم سنخیت میان خود و او درک می کند و حالت بیزاری در او پیدا می شود. تنها حقیقتی که اگر به او برسد دیگر محال است نسبت به او بیزاری پیدا کند خداوند متعال است، و این، زمانی است که قلب انسان به " حقیقت "، به " او "، به " توحید " رسیده باشد. اینکه صاحبان ایمان، از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار می دانند نه بی هدف.
خداوند به عنوان یک قاعده کلى و اصل جاویدان و فراگیر مى فرماید آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد( الا بذکر الله تطمئن القلوب). و در آخرین آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان مضمون آیات قبل را چنین تکمیل مى کند: آنهائى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود « الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن ماب، رعد 29 ».بسیارى از مفسران بزرگ کلمه طوبى را مؤنث اطیب دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر یا بهترین و پاکیزه ترین است، و با توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود، نتیجه ایکه با ذکر جمله طوبى لهم همه نیکیها و پاکیها براى آنان پیش بینى شده است، از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمتها، بهترین آرامش، بهترین دوستان، و بهترین الطاف خاص پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است، و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعال و درستکار و خدمتگذارند.
راه کار
فردی به حضور یکی از اولیای خدا رسید و عرض کرد: چه می شود، اگر گوشه چشمی به ما کنید و ما را هم ره بنمایید تا به لذتی رسیم و روحمان به پرواز درآید؟
مرد خدا با لحنی مشفقانه به او چنین فرمود: عزیزم، خدا برای همگان است و هیچ کس از درگاهش محروم نیست، کافی است تو هم به طرف او حرکت کنی.
او پرسید: چگونه؟
گفت: اول از گناه بپرهیز. سپس با انجام وظایف بندگی، خود را به او نزدیک کن تا لذت انس با او را بچشی؛ زیرا خود فرموده است که طالب دنیا از لذت مناجات با من محروم است.
گفت: دوست دارم چنین کنم، اما نمی توانم.
فرمود: عزیزم! مردم بازِ شکاری را کم کم رام می کنند. بلی اگر بخواهی به یک باره نفْس را رام کنی، مشکل است؛ اما آهسته آهسته می شود آن را رام کرد.
پرسید: چرا زود از نماز و دعا خسته می شوم؟
گفت: موانعی وجود دارد، اگر آنها را برطرف سازی، نه فقط خسته نمی شوی، بلکه غرق در سرور و لذت می گردی.
سؤال کرد: آن موانع چیست؟
فرمود: امام سجاد علیه السلام در «دعای ابوحمزه» آنها را برشمرده است. آن دعا را زیاد بخوان و در آن تدبر کن.
گفتم: نخستین خواسته ام چه باشد؟
گفت: خد ایِ رفیق؛ چون یکی از اسم های خدا رفیق است. تعجب کردم
و گفتم: آیا واقعا خدا رفیق است؟
گفت: رفیق حقیقی خداست و کسی رفیق تر از او پیدا نمی شود. جز خدا کدام رفیق است که به او بدی کنی و او دم به دم بیشتر به تو خوبی کند؟ دیدم درست می گوید.
گفتم: از این رفیق چه بخواهم؟
گفت: سر را به طرف آسمان بلند کن و صادقانه بگو: رفیق! دوستت دارم؛ ولی این را بدان، تو که نان و نمک رفیق را می خوری، مواظب باش نمکدان را نشکنی.
سر را به سوی آسمان بلند کردم، گفتم:
ای رفیق شفیق! دوستت دارم. خدایا! تا کنون هر چه خواستم برای خودم بود. مرا ببخش که غیر تو را طلب کردم. خدایا! شنیده ام همت بلند را دوست داری، به من همت بلندی عطا کن که به کمتر از رسیدن به رضا و لقای تو قانع نشوم!
الهی دلی ده که جای تو باشد
لسانی که در وی ثنای تو باشد
الهی بده همتی آن چنانم
که سعیم وصول لقای تو باشد
الهی چنانم کن از عشق خود مست
که خواب و خورم از برای تو باشد
الهی عطا کن به فکرم تو نوری
که محصول فکرم دعای توباشد
تفسیرعرفانی و بیان عاطفی مولوی دربارة دعا، بن مایه واساس دینی وقرآنی دارد . او با یاری گرفتن ازتعلیمات دین اسلام وبه ویژه آموزه های قرآن کریم وتجارب عرفانی خود، تفسیر ی بدیع ازموضوع دعا ارائه کرده است که درعین زیبا بودن، قانع کننده وتأثیرگذارهم هست.
باید توجه داشت که مولوی درمثنوی معنوی ازدلایل عقلی وکلامی کمتراستفاده میکند واغلب دریافت،احساس عاشقانه وایمان درونی خود را به تصویرمیکشد . به عقیدة او توصیف جمال ایمانِ مومنان وبیان اعتقاد واحساس دینی آنان ونشان دادن شور،شوق، نشاط وامید درونی آنان، بهتروموثرترازمباحث کلامی وبحثهای عقلانی درجذب واقناع مخاطبان موثّر است. ازنظراو استدلال وبحث عقلی، برای دفع حربه مخالفان وبی اثرساختن شبهات آنان ودفاع ازحریم ایمان موثّر است ولی مومنان درمقام انکار قرار ندارند تا بابحثهای عقلی واستدلالی انکارشان برطرف شود بلکه آنان درمقام ایمان قراردارند،پس باید برای آنان ازجمال وکمال دین ونشاط وامیدی که درآن موج می زند سخن گفت ولایه های ناپیدا و زیبای دین را برای آنان آشکار ساخت.
بحث عقلست این چه بحث ای حیله گر
تا ضعیفی رهبرد آنجا مگر
بحث عقلی گر در ومرجان بود
آن دگر باشد که بحث جان بود
از دیدگاه مولوی دعا کردن بندگان نتیجه اراده وفرمان خداوند است. خداوند درکتب آسمانی وبه ویژه قرآن مجید به این امرفرمان داده است ودرواقع انسانها دعا کردن را ازاو آموخته اند و چون ارادة خداوند بردعا ونیایش بندگان خود تعلّق گرفته، لذا دعا کردن نشانه اعتقاد وایمان افراد به تأثیر گذار بودن ارادة مداوم خداوند درهستی است.
« ادعونی استجب لکم » مرا به دعا بخوانید تا برایتان اجابت کنم.
این دعا هم بخشش وتعلیم توست
گر نه درگلخن گلستان ازچه رست؟
(مثنوی،دفتر2،ب2449)
درحقیقت،دعاعمل نمودن به مضمون این آیه قرآن است، وازتعبیر« ادعونی » مفهوم اختصاص استنباط می شود یعنی مرا بخصوص بخوانید نه غیرمرا ونه اغراض وآمال وآرزوهای دنیوی خودتانرا، دراین صورت است که قطعاً از پروردگار خود با زبان حال لبیک خواهید شنید.
بگفته مرحوم همایی : دعا اعتقاد داشتن به سریان مداوم ارادةخداوند در آفرینش، و به معنی حاکمیت ارادة او براسباب وعلل مادی است . از طرف دیگر اقدام به دعا ازآنجا ناشی میشود که بنده برعجز ودرماندگی خود واقف میشود آنگاه دست به دعا بر می دارد وبا بیان عجز و ناتوانی خود ازخداوندمی خواهدکه لطف وعنایت خود را شامل حال او بگرداند. چنین دعایی که از سر تسلیم و ایمان و همراه بااضطرار وتضرّع و زاری است درپیشگاه خداوند ارج و قرب والایی دارد وخداوند خواسته چنین دعاکننده ای را برآورده می سازد . در واقع دراین حالت مضمون این آیه قرآن به وقوع می پیوندد که » :امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء « کیست که دعای درمانده را چون بخواندش،اجابت میکند.[1]
چون تضرّع را بر حق قدرهاست
و آن بها کانجاست زاری را،کجاست؟
هین امید، اکنون میانرا چست بند
خیز ای گرینده ودائم بخند
که برابپر می نهد شاه مجید
اشک را درفضل باخون شهید
(مثنوی،دفتر5،ب1617تا1619)
مولوی یکی از اهداف اصلی خلقت انسان را دعا وگریه وزاری به درگاه خداوند میداند. او انسان کامل را کسی میداند که وجود ارزشمندخود را جزبه وصال درگاه خداوند نمی فروشد واگرنیازی هم داشته باشد برآورده شدن آنرا فقط ازخداوند می خواهد؛ لذا درهنگام دعا و رازی، چهرة بندگی وتسلیم انسان وعدم توجه او به قدرتهای مادی بیشترآشکارمیگردد .
درواقع نخستین قدم در دعا کردن شکستن بت وجود خویشتن است. دراین حالت که بنده وجود خود را تسلیم قدرت وارادة خداوند می کند وتمشیت امورخود را به اختیاراومی سپارد لطف وعنایت الهی هم اموراوراعهده دار می شود وکاراورا به سامان میرساند . درزیراین شکستگی ظاهری درهنگام دعا قدرت خداوند رونهفته وباهردعایی لبیکی ازسوی خداوند همراه گشته است.
من غلام آن مس همت پرست
کو به غیر کیمیا نآرد شکست
دست اشکسته برآور در دعا
سوی اشکسته پرد فضل خدا
گر رهایی بایدت زین چاه تنگ
ای برادر رو برآذر بیدرنگ
(مثنوی،دفتر5،ب492تا494)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |